عید سعید فطر در اشارات شعر
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ بچه های آسمانی خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
  • بچه های پیام نور زهک
  • فندک برقی سیگار لمسی

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بچه های آسمانی و آدرس bacehay-asemani.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







دریافت كد ساعت
بچه های آسمانی




مولانا

درنظر گاه مولانا عید فطر عید عاشقی است

که اسماعیلِ خویشتن را ابراهیم وار به مذبح برده است

و در پاداش فطر و شادی آن را دریافت داشته است:

عید بر عاشقان مبارک باد

عاشقان عیدتان مبارک باد

بر تو ای ماه آسمان و زمین

تا به هفت آسمان مبارک باد

عید آمد به کف نشان وصال

عاشقان این نشان مبارک باد

روزه مگشای جز به قند لبش

قند او در دهان مبارک باد

عید آمد که این سبکروحان

رطلهای گران مبارک باد

عید فطر در نگاه مولانا روز کمال است و وصال،

روز مشاهده و رویت ماه فائق آمدن بر تضادها.

عید فطر روز اجابت است و شگفتا از شگفتی

دریافت های مولوی در این روز:

بگذشت مه روزه، عید آمد و عید آمد

بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد

آن صبح چو صادق شد عذرای تو وامق شد

معشوق تو عاشق شد شیخ تو مرید آمد

شد جنگ و نظر آمد شد زهر و شکر آمد

شد سنگ و گهر آمد شد قفل و کلید آمد

جان از تن آلوده هم پاک به پاکی رفت

هر چند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد

از لذت جام تو دل مانده به دام تو

جان نیز چو واقف شد او نیز دوید آمد

بس توبه شایسته بر سنگ تو بشکسته

بس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد

شگفت که در این ماه، سنگ درون به گوهر،

زهر جان به شکر و قفل دل به کلید تبدیل می شود

و مولانا در عید فطر بر تمام این گشایش ها دست افشان

و سپاس گویان است.

در غزلی مولانا رمضان را به "مریم" و عید فطر را به

"عیسی" تشبیه می کند:

نومید مشو گرچه مریم بشد از دستت

کان نور که عیسی را بر چرخ کشید آمد...

ای شب به سحر برده در یارب و یارب، تو

آن یارب و یارب را رحمت به شنید آمد

ای درد کهن گشته! بخ بخ که شفا آمد

وی قفل فرو بسته بگشا که کلید آمد

ای روزه گرفته تو ازمائده بالا

روزه بگشا خوش خوش کان غره عید آمد

از هر طرف دیوان مولانا که می روی جز حیرتت نمی افزاید

و افزایش این حیرت ره آوردی جز شوق و شور

"لا یدرک و لا یوصف" چیزی نیست.

عید آمد و عید آمد و آن بخت سعید آمد

برگیر و دهل می زن کان ماه پدید آمد

عید آمد ای مجنون، غلغل شنواز گردون

کان معتمد سدره از عرش مجید آمد

عید آمد ره جویان، رقصان و غزل گویان

کان قیصر مه رویان زان "قصر مشید" آمد

صد معدن دانایی مجنون شد و سودایی

کان خوبی و زیبایی بی مثل و ندید آمد

زان قدرت پیوستن، داوود نبی مستش

تا موم کند دستش، گر سنگ و حدید آمد

عید آمد و ما بی او عیدیم بیا تا ما

برعید زنیم این دم کان خوان و ثرید آمد؟

زو زهر شکر گردد، زو ابر قمر گردد

زو تازه و تر گردد هر جا که قدیم آمد

برخیز و به میدان رو، در حلقه رندان رو

رو جانب مهمان رو کز راه بعید آمد

غمهاش همه شادی، بندش همه آزادی

یک دانه بدو دادی، صد باغ مزید آمد

من بنده آن شرقم، در نعمت آن غرقم

جز نعمت پاک او منحوس و پلید آمد

بربند لب و تن زن چون غنچه و چون سوسن

 

رو صبرکن از گفتن چون صبر کلید آمد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, :: 1:32 ::  نويسنده : پویا